در خصوص جملات پایه و پیرو نیز در متن دو جمله کلیدی به چشم میخورند:
کره شمالی رژیمی است که مسلح به موشکها و سلاحهای کشتار جمعی است، در حالی که شهروندانش گرسنهاند. ایران به شدت این سلاحها را پیگیری میکند و وحشتآفرینی را صادر میکند، در حالی که یک عده قلیل غیرمنتخب، امید مردم ایران برای آزادی را سرکوب میکنند.
به طور کلی در جملات پایه و پیرو، تأکید اصلی بر جمله پایه قرار دارد و جمله پیرو از اهمیت کمی برخوردار است. از این رو جملات پیرو، به عنوان پیشفرض مورد قبول مخاطبان هستند یا بنا به نظر فرکلاف «کهنه» به نظر میرسند. در دو جمله فوق که به توصیف ایران و کره شمالی اختصاص دارند، گرسنگی شهروندان کره شمالی و سرکوب کردن امید مردم ایران برای آزادی توسط عدهای از افراد غیرمنتخب، موضوعی کلیشهای فرض شده است که همه درباره آن میدانند اما آنچه تازگی دارد و رئیس جمهور آمریکا سعی در برجسته کردن آن دارد مربوط به سرشت تروریستی این دو کشور است. بوش یکی از ایندو کشور را واجد سلاحهای کشتار جمعی و دیگری را در جستجوی آنها و در صدد صدور هراس قلمداد مینماید. حاصل بحث او آن است که این چنین موجودیتهایی مولد تهدید هستند و برخورد با آنان همچون برخورد با تروریستهای موجود در افغانستان، ضروری است.
2.2. مرحله دوم: تفسیر
در مرحله تفسیر به طور عمده به تفسیر بافت پرداخته میشود که شامل بافت موقعیتی و بافت بینامتنی است.
2.2.1. بافت موقعیتی
فرکلاف با اتکا به چهار سؤال، به بررسی بافت موقعیتی میپردازد:
ماجرا چیست؟
این پرسش به سه جزء «فعالیت»، «عنوان» و «هدف» تفکیک میشود. بدیهی است که فعالیت صورت گرفته توسط رئیس جمهور آمریکا، ایراد سخنرانی سیاسی است. فهم این مطلب، مواردی از قبیل بیان دیدگاههای سیاسی، وجود مخاطبان اعم از رسمی و غیررسمی، پوشش زنده سخنرانی و غیره را قابل پیشبینی مینماید. موضوع اصلی و در کانون توجه بوش، بیان راهبرد جدید ایالات متحده آمریکا در دو حوزه داخلی و خارجی معطوف به دو موضوع مبارزه با تروریسم و احیای اقتصاد آمریکاست. با توجه به نوع فعالیت و عنوان، هدف بوش را میتوان مطلع نمودن مخاطبان از استمرار جنگ علیه تروریسم در عرصه سیاست خارجی و دستیابی به امنیت اقتصادی و فیزیکی در عرصه داخلی دانست. نکته حائز اهمیت آن است که بوش، جنگ علیه تروریسم را تنها معطوف به آمریکا نمیکند و تمامی حکومتها و ملتهای جهان را متعهد به این جنگ میداند چرا که فواید پیروزی در جنگ، آزادی و دموکراسی میباشد که سراسر جهان را فرا میگیرد و کالایی عمومی محسوب میگردد.
چه کسانی درگیر ماجرا هستند؟
پاسخگویی به این سؤال، جایگاه و روابط فاعلی را آشکار میکند. از این حیث که نوع فعالیت صورت گرفته در متن مورد تحلیل، سخنرانی سیاسی رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا میباشد، یک سخنگو وجود دارد که در حال سخنرانی و بیان مطلب است و مخاطبانی که در سالن حاضرند یا اینکه از طریق گیرندههای مختلفی چون رادیو یا تلویزیون، اعم از آمریکایی یا غیرآمریکایی به سخنان گوش میدهند. لذا تعداد مخاطبانی که پیام بوش را دریافت میکنند بسیار زیاد است.
علاوه بر اشخاص درگیر، نوع روابط آنان نیز باید مورد بررسی قرار گیرد. سخنگو یا مولد متن در جایگاه رئیس جمهور قرار دارد که به ایراد سخنرانی میپردازد. مخاطبان نیز طیف وسیعی اعم از مردم عادی و شهروندان آمریکایی و غیرآمریکایی و نیز نخبگان سیاسی و غیر سیاسی شامل میشوند. از این حیث که متن سخنرانی رئیس جمهور آمریکا بر روی کاغذ پیاده شده است، موارد قابل ملاحظهای از تعامل میان مخاطبان و سخنگو در دست نیست بجز مواردی که مخاطبان به تشویق بوش پرداختهاند[146]. با توجه به این امر، نقش متکلم وحده را برای بوش باید در نظر گرفت و مخاطبان نیز در نقش انفعالی ظاهر شدهاند. ترکیب این نقش با جایگاه ریاست جمهوری بوش سبب شده تا او در خصوص انتخاب نوع گفتمان، اطلاعاتی که قرار است به مخاطبان داده شود، تصویرسازی مورد نظر وی که تمایل دارد از خود به نمایش بگذارد، اعمال قدرت در پشت کلمات مورد استعمال و ترغیب مخاطب به منظور پذیرش منویات خود، آزادی عمل داشته باشد.
در این سخنرانی، چنانکه اشاره شد، بوش خود را از مردم میداند اما هرکجا لازم باشد، جایگاه قدرت خود را به آنان یادآوری مینماید.
روابط میان افراد درگیر در ماجرا چیست؟
همانگونه که در پاسخ به سؤال قبلی بیان شد، جرج دابلیو بوش در جایگاه برتر قرار دارد و بنابراین به لحاظ اجتماعی فاصلهای بین او و مخاطبان وجود دارد. وجود این جایگاه قدرت و فاصله اجتماعی باعث تأثیر در موقعیت و نوع گفتمان میشود. مبتنی بر این امر، بوش سعی میکند چهارچوبهای فکری خود را به مدد الفاظ، واژگان و دستور ترغیبی به مخاطب القا کند تا به هدف خود یعنی اقناع مردم برای ادامه جنگ علیه تروریسم دست یابد. اقناع مردم چنانکه گفته شد، با اتکا به ارزش رابطهای در پرتو کاربرد «ما» و «شما» صورت پذیرفته است که کارویژه آن حذف فاصله اجتماعی میباشد. در عین حال، او در برخی موارد بر حفظ حریم و فاصله اجتماعی خود با مخاطبان تأکید دارد. استفاده از ضمیر «من» در جایگاه فردی که دستور آغاز جنگ افغانستان را داده است و نیز ترغیب مردم به تشکر از «بانوی اول آمریکا» و قدردادنی ا
برای دانلود فایل متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید. |
ز او نشان از تمایل به حفظ فاصله اجتماعی با مردم دارد.
بنابراین روابط قدرت و فاصلهگذاری اجتماعی در درون این گفتمان به چشم میخورد.
نقش زبان چیست؟
زبان در وهله اول برای ارائه اطلاعات بکار میرود و در منظر فرکلاف، مولد متن را قادر میسازد تا مخاطب را به ایدئولوژی خود ترغیب نماید و در نهایت این مخاطب اقدامی انجام دهد. در خصوص سخنرانی بوش باید خاطر نشان ساخت که وی در صدد است، ضمن ارائه اطلاعات مختلف اعم از وضعیت فعلی آمریکا، دشمنانی که آمریکا و جهان متمدن با آن روبروست، اقداماتی که انجام شده است و غیره، ضرورت جنگ علیه تروریسم را برجسته کند و با اتکا به زبان اقناعی، اجباری و ترغیبی به هدف خود نائل گردد.
2.2.2. بافت بینامتنی و پیشفرضها
فرکلاف معتقد است در بررسی بینامتنیت باید به زمینههای مشترک و مفروضهای مشارکین توجه شود. با اتکا به این مفروضهاست که ایدئولوژی مولد متن به ایدئولوژی غالب تبدیل میشود. در واقع مولد متن با دانستن اینکه چه چیزی در منظر مخاطبان شناخته شده است و چه چیزی برای آنان مبهم تلقی میشود، به تدوین متن مبادرت میورزد.
بنابراین ضرورری است به متونی که در نسبت متوازن با متن مورد بررسی قرار دارند رجوع گردد و به تعبیر فرکلاف باید به گفتمان و متن از دریچه تاریخی نگریسته شود (فرکلاف، 1379: 235) تا پیشفرضهایی را که مأخوذ از این متون و گفتمانها هستند، استخراج شوند.
با این اوصاف برای بررسی بافت بینامتنی سخنرانی جرج دابلیو بوش باید به متونی توجه شود که مؤید و در تناسب با فعالیت، عنوان و هدف این سخنرانی تدوین شدهاند. بدین منظور سخنرانیهای ایراد شده توسط وی یا اطرافیانش که متعلق به چهار ماهه آخر سال 2001 و ماه اول سال 2002 یعنی پس از وقوع حادثه 11 سپتامبر تا نطق 29 ژانویه 2002، میباشند، مورد تحلیل قرار گرفتهاند.
در این پژوهش، به طور کلی 26 نطق در این بازه مورد ارزیابی قرار گرفته که توسط جرج دابلیو بوش، دانلد رامسفلد، پل وولفوویتز و کالین پاول ایراد شده است.
مباحث ابتدایی سخنرانی سالانه رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا در 2002 در خصوص تسلی و همدردی با مردم آمریکا، دستگیری تروریستها و وضع فعلی افغانستان تا حدود زیادی منطبق بر متون تولید شده در سه ماهه آخر سال 2001 است. به عنوان نمونه پل ولفوویتز، معاون وقت وزیر دفاع آمریکا، در طی اظهارات خود در کمیته خدمات نظامی سنا در 13 دسامبر 2001، که کاملاً روح نظامی بر جلسه حاکم است و اعضای جلسه به غیر از یک نفر همگی نظامی هستند، سخنانی سرشار از همدردی و درک شرایط سختی که بر مردم آمریکا پس از حادثه 11 سپتامبر گذشته است، اظهار میدارد. او به خانوادههایی اشاره میکند که بعد از گذشت حدود 3 ماه هنوز عزیزان خود را پیدا نکردهاند تا بتوانند آنان را دفن کنند.(Wolfowitz, 2001)
کالین پاول، وزیر خارجه وقت آمریکا نیز همچون بوش به روبه راه شدن وضعیت مردمی که قربانیان حکومت طالبان بودند، اشاره میکند و خاطر نشان میسازد که پرچم آمریکا بر فراز سفارتمان در کابل به اهتزار در آمد. لازم به ذکر است که جمله اخیر عیناً در نطق سال 2002 بوش آمده است.(Powell, 2002 a)
توصیفاتی که از تروریستها در متن مورد بررسی این پژوهش آمده است، با متون تولید شده پیشین مطابقت دارند. بی تردید اولین متن منتشر شده پس از حادثه 11 سپتامبر، پیام رئیس جمهور آمریکا به مردم کشورش در همان روز بود که در آن وی اظهار میدارد که هزاران جان ناگهان توسط شیطان گرفته شد. …امروز ملت ما، شیطان را دید.(Bush, 2001 a)
رئیس جمهور آمریکا در نطق خود در مجمع عمومی سازمان ملل در 11 نوامبر 2001 نیز سخن از شیطان و شرارت میراند. او با تأکید بر وجه استعاری شیطان، به ترسیم فضای جنگ جهانی دوم و حضور شیطان در آن زمان میپردازد. از نظر وی «شیطان برگشته است و علت بازگشت آن نیز جدید شده است» چرا که اگر در خلال جنگ جهانی دوم عدهای با اتکا به ابزارهایی، هولوکاست به راه میانداختند، امروز عدهای دیگر با سلاحهای کشتار جمعی، مردم را میکشند. (Bush, 2001 c) او همچنین خاطر نشان میگردد که ما میدانیم که شیطان (شر) واقعی است و خیر بر آن غلبه خواهد کرد.
پاول نیز از شیطان سخن میگوید. او معتقد است «تهدید شیطان (شرّ) که در لباس افراد مختلفی در سرتاسر جهان ظاهر میشود، و نیت شومی هم دارد، همچنان باقی است».(Powell a, 2002)
علاوه بر وجه شرارت و شیطانی تروریستها، صفات و خصائص دیگری هم بر آنان اطلاق شده که کمابیش در سخنرانی 2002 رئیس جمهور آمریکا منعکس شده است. ریچارد(دیک) چنی، معاون اول جرج دابلیو بوش در طی یک سخنرانی در جمع نیروی دریایی آمریکا در 10 نوامبر 2001، تروریستها را دشمنانی بیرحم، شرور و خشن توصیف میکند. چرا که آنان مشتاقانه هزاران مرد، زن و کودک آمریکایی را میکشند. آنان در پی بدست آوردن سلاحهای کشتار جمعی هستند و برای استفاده از آنها هیچ درنگی نخواهند کرد. …دشمنان ما برای دستیابی به هدف نسلکشی ابزارهایی را در اختیار میگیرند. آنان باید متوقف شوند و البته متوقف خواهند شد(Cheney, 2001 a). رامسفلد، وزیر دفاع وقت آمریکا نیز معتقد است باید تروریستها را قتلعامکنندگان نامید. … آنها اگر موشک در اختیار داشته باشند برای کشتن صدها هزار انسان درنگ نمیکنند(Rumsfeld, 2001).
چنی منطق تروریستها را بدین صورت توصیف میکند(Cheney, 2001 b):
وولفوویتز نیز تروریستها را جنایتکاران عادی نمیداند بلکه آنان را متجاوزین خارجی و دشمنان شروری تلقی میکند که هر چه بتوانند آمریکایی بیگناه را میکشند.
در ادامه سخنرانی سال 2002 جرج دابلیو بوش، در کنار تروریستها به موجودیتهای رسمی، یعنی حکومتها اشاره شده است. کشورها بهطور عام، به سه گروه حامیان آمریکا، بیتفاوت و حامی تروریستها یا هراسپروران تقسیم شدهاند که چنین تفکیکی در سایر سخنرانیها نیز صورت پذیرفته است.
بوش کشورهای حامی آمریکا را در تمامی سخنرانیهای خود، کشورهای «متمدن» نامیده است و از ابراز همدردی آنان تشکر نموده و خواستار حضور در ائتلاف آمریکا علیه تروریستها شده است. بوش، معتقد است کشورهای بیتفاوت در اشتباه هستند و باید هوشیار شوند. اما در مورد کشورهای حامی تروریسم یا هراسپرور عبارات متنوعی استفاده شده است.
رئیس جمهور آمریکا، ضمن اشاره به اینکه حال جهان متمدن پاسخ میدهد(Bush, 2001 c)، تروریستها و حکومتهای هراسپرور را متعلق به جهان غیر متمدن یا وحشی میداند. وی باز هم به زبان استعاری رجوع میکند و اینبار عبارت «انگلهای تروریست» را بکار میبرد. استعارهای که در سخنرانی وی در سال 2002 نیز آمده بود. او به کشورهایی اشاره میکند که مأمن انگلهای تروریست هستند(Bush, 2001 c). رئیس جمهور آمریکا تأکید میکند که ما هیچ تفاوتی میان تروریستهایی که این کار را انجام دادند و آنهایی که پناهگاه تروریستها هستند قائل نیستیم. (Bush, 2001 a)
پس از تعریف و تعیین دشمنهای ایالات متحده، سیاست مقتضی اعلام میشود: ما به میدان نبرد میرویم (Bush, 2001 a)، ما این تروریستها را به دادگاه عدل خواهیم سپرد(Bush, 2001 c)، ما تروریستها را به عدالت میسپاریم و تضمین میکنیم که مردم آمریکا بار دیگر در آزادی و بدون هیچ ترسی زندگی میکنند(Wolfowitz, 2001)، ما شبکه جهانی تروریسم را نابود خواهیم کرد تا زمانی که به مردم این اطمینان را بدهیم که دیگر زندگی آنان در خطر نیست (Rumsfeld, 2001) و در نهایت نطق سال 2002 بوش که در آن خاطرنشان میگردد که ما اردوگاههای تروریستها را تعطیل خواهیم کرد، طرحهای تروریستی را متوقف خواهیم کرد و تروریستها را به عدالت خواهیم سپرد.
حاصل مواردی که تابدینجا بیان شد آن است که نطق رئیس جمهور آمریکا که در پژوهش حاضر به تحلیل آن پرداختهایم، وامدار متون تولیدی پیش از خود است. این متون نهتنها در تکوین نطق رئیس جمهور مؤثر بودهاند، بلکه وظیفه تولید ادبیات و دانشزمینهای[147] مشترک جهت عبور مخاطب از ظاهر کلام و فهم معنای آن و در نتیجه پذیرش کلام را بر عهده داشتهاند.
2.3. مرحله سوم: تبیین
فرکلاف هدف از مرحله تبیین را توصیف گفتمان به عنوان بخشی از یک فرایند اجتماعی میداند. از منظر او، تبیین، گفتمان را به عنوان کنش اجتماعی توصیف میکند و نشان میدهد که چگونه ساختارهای اجتماعی، گفتمان را تعین میبخشند. همچنین تبیین نشان میدهد که گفتمانها چه تأثیرات بازتولیدی میتوانند بر ساختارها بگذارند، تأثیراتی که منجر به حفظ یا تغییر آن ساختارها میشوند. (فرکلاف، 1379: 245) بنابراین، بررسی تأثیر گفتمان «از» و «بر» ساختارهای اجتماعی، موضوع مرحله تبیین در تحلیل گفتمان است.
فرکلاف تأثیرات اجتماعی گفتمان و عوامل اجتماعی تعیین کننده گفتمان را در دو سطح سازمان اجتماعی اعم از نهادی و اجتماعی بررسی میکند.
متناسب با این سطوح، سؤالاتی مطرح میشوند که در تناسب با متن مورد نظر به آنها پاسخ میدهیم.