فصل چهارم پژوهش به برنامه هستهای ایران و نقش آن در امنیتی کردن جمهوری اسلامی ایران اختصاص دارد. در این فصل به تحلیل انتقادی گفتمان قطعنامههای شورای امنیت ملل متحد میپردازیم و بوسیله آن، سطوح و واحدهای تحلیل در امنیتی کردن ایران را معرفی مینماییم.
در فصل پنجم، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قبال امنیتی شدن در دو مقطع زمانی 1348-1380 و 1389-1384 مورد بررسی قرار میگیرد. از آن حیث که در دو مقطع مزبور، دو گفتمان متفاوت اصلاحات و اصولگرایی بر کشور حاکم بوده، عکسالعمل حکومت وقت به مقوله امنیتی شدن نیز متفاوت بوده است. این تفاوت در قالب تحلیل انتقادی گفتمان اصلاحات و اصولگرایی به تصویر کشیده شده است.
در فصل ششم از پژوهش، به جمعبندی و نتیجهگیری پرداختهایم.
فصل 2
مطالعات امنیتی کردن:
از نظریه تا روششناسی
مقدمه
امنیتی کردن[30] یکی از سه انگاره اصلی مکتب کپنهاگ است که مکمل نگاه «توسیعی و تعمیقی»[31] این مکتب به امنیت میباشد. این انگاره به طور کلی با تأکید بر نقش «زبان»، به بررسی چگونگی ظهور، تکامل و حل و فصل مسائل و موضوعات امنیتی میپردازد به گونهای که با نزدیک شدن به آموزههای نظریه سازهانگاری، امنیت را به عنوان پدیدهای متکی بر ذهن افراد و فعالیت زبانی آنان، تلقی میکند.
از این حیث که در مکتب کپنهاگ، «امنیت» با «فقدان تهدید» رابطهای اینهمانی دارد، امنیتی کردن، معادل و در تناظر با تهدیدانگاری یک پدیده واقع میشود که خود، محصول درک بیناذهنی اعضای یک جامعه اعم از داخلی و بینالمللی است. این مسئله از یکسو نشان از آن دارد که تهدیدها در بستر جامعه و با اتکا به اذهان شکل میگیرند و هویتی مستقل از جامعه ندارند و از سوی دیگر تهدیدها، لزوماً ناظر به یک خطر واقعی نیستند بلکه ایجاد یک باور مشترک و جمعی مبنی بر تهدیدآمیز بودن یک پدیده، مقابله با آن و تأمین امنیت را توجیهپذیر میکند.
اما بررسی فرایند و چگونگی امنیتی کردن یک پدیده، موضوع «مطالعات امنیتی کردن»[32] است. مطالعات امنیتی کردن با هدف دستیابی به یک درک و فهم جامع از عوامل و متغیرهای دخیل در امنیتی کردن تدوین شده است. پرسش اصلی مطرح شده در مطالعات امنیتی کردن آن است که «چه کسی درباره چه موضوعاتی تحت چه شرایطی و با چه تأثیرات و نتایجی، اِعمال یا اظهار امنیت میکند»؟ مبتنی بر این پرسش است که مباحث هستیشناختی و روششناختی در مطالعات امنیتی کردن حیات و قوام مییابند؛ به سخن دیگر در مطالعات امنیتی کردن در صدد فهم مواردی از این دست هستیم که «چه کسی به بیان امنیت میپرازد»؛ «با اتکا به چه تهدیدی، بیان امنیت صورت میپذیرد»؛ «مستمسک بیان امنیت چیست یا چه کسی است»؛ «چرا امنیت اظهار میشود»؛ «تحت چه شرایطی، امنیت اظهار میشود» و در نهایت، «چه نتایجی بر اظهار امنیت مترتب است». بنمایه فصل حاضر نیز بررسی و مطالعه این سؤالات قرار گرفته است.
در این فصل از پژوهش مطالعات امنیتی کردن، از دو بُعد نظری و روشی مورد بررسی قرار میگیرد. از حیث نظری، با ملاحظه «قارهای» بودن مطالعات امنیتی کردن، دو نظرگاه مطرح در این زمینه، یعنی مکتب کپنهاگ و مکتب پاریس[33] مورد مداقه و ارزیابی واقع میشود. امنیتی کردن در مکتب کپنهاگ، ریشه در تأملات الی ویور دارد در حالی که مکتب پاریس، بر آراء تیری بالزاک[34] متکی است و بواسطه حضور وی، از هویتی مستقل برخوردار شده است. وانگهی بیان این نکته ضروری مینماید که در بخش نظری، تنها به معرفی دیدگاه هر یک از اندیشمندان مذکور اکتفا نمیشود بلکه با اتخاذ رویکرد استقرائی، به مبانی فلسفی و منشأ مطالعات امنیتی کردن در هر یک از این مکاتب، اشاره میگردد. از حیث روشی نیز با اتکا به مختصات فکری ویور و بالزاک، به بررسی فرایند امنیتی شدن میپردازیم.
در خصوص «چرایی» معرفی و بررسی ایندو دیدگاه، به طور همزمان، در این فصل از پژوهش و عدم اتکا به یکی از دو مکتب فوق باید خاطرنشان ساخت که دو مکتب کپنهاگ و پاریس از حیث مفاهیم، اصول و مفروضهها مکمل یکدیگر محسوب میشوند و گزینش یکی از آندو، امر اجرای پژوهش امنیتی کردن را دچار اختلال میکند. به عنوان نمونه، بالزاک به مدد برخی مفاهیم موجود در مکتب کپنهاگ همچون بازیگر امنیتی کننده یا بازیگران کارکردی، آراء خود را استوار میسازد حال آنکه وی خصوصیات و ویژگیهای ایندو را ذکر نمیکند. در حقیقت میتوان نظریه یا چهارچوب مفهومی امنیتی کردن مبتنی بر قرائت مکتب کپنهاگ را تعمیق و بسط نظری و روشی مکتب کپنهاگ دانست. این امر، پرداختن به هر یک از مکاتب نامبرده را اجتنابناپذیر میکند.
- نظریه امنیتی کردن مبتنی بر قرائت مکتب کپنهاگ
به طور کلی، مکتب کپنهاگ که از آن به رهیافت فلسفی در امنیتی کردن تعبیر میشود(Balzacq, 2009: 9-11)، با تکیه بر مباحث زبانشناختی و پساساختارگرایی تکوین یافته است. نظریه «کنش گفتاری»[35] و مفاهیم پساساختارگرایانه، کانون توجه این مکتب به شمار میرود. ویور زیربنای امنیتی کردن مبتنی بر قرائت مکتب کپنهاگ را اندیشههای جان لانگشاو آستین، ژاک دریدا و کارل اشمیت میداند( Waever, 2004: 13)[36] .
1.1. مبانی فلسفی
1.1.1. جان لانگشاو آستین
جان لانگشاو آستین، زبانشناس، استاد فلسفه اخلاق د
ر دانشگاه آکسفورد و چهره برجسته مکتب فلسفی «زبان روزمره» در کتاب خود که متشکل از سلسله سخنرانیهایی تحت عنوان «با کلمات چه میتوان کرد»[37] است، نظریه کنش گفتاری[38] را به تفصیل شرح میدهد. نظریه کنش گفتاری آستین را میتوان واکنشی نسبت به سه اصل معروفی دانست که در میان معنیشناسان زبانی و معنیشناسان منطقی مبنای نگرش به معنی بود. این سه اصل عبارت بودند از 1) جملات خبری، گونه اصلی جملات زبان هستند، 2) کاربرد اصلی زبان اطلاع دادن از طریق جملات است و 3) صدق یا کذب معنی پاره گفتارها[39] را میتوان تعیین کرد. این سه اصل در زمان آستین مبنای نگرش فیلسوفان حلقه وین به حساب میآمد که منطقیون اثباتگرا نامیده میشدند(صفوی، 1390: 174).
مخالفت آستین با آرای این دسته از منطقیون بر این پایه استوار بود که زبان تنها برای اطلاع دادن یا اخبار[40] به کار نمیرود و ارزش صدق بسیاری از جملات زبان قابل تعیین نیست. آستین این جملات[41] را که ناظر به کنش یا عمل هستند، پارهگفتارهای انشائی[42] یا پِرفورمَتیو مینامد. (Austin, 1962: 4) در این نوع گزارهها، انعقاد یک اظهار همزمان با انجام یک کنش است. آستین برای نشان دادن کاربرد کنشهای گفتاری در زبان به برخی از رویدادهای اجتماعی همچون «ازدواج» و «شرطبندی» استناد میکند. آستین بر این باور است که لفظ «بله»[43] که توسط عروس و داماد بکار برده میشود یا عبارت «شرط میبندم» که در شرط بندیها استفاده میگردد منجر به تکوین یک کنش میشود. به عبارت دیگر با بیان لفظ «بله» یا «شرط میبندم»، عمل (ازدواج یا شرطبندی) انجام شده است(Austin, 1962: 5-10). از آن حیث میتوان عبارتهای «بله» و «شرط میبندم» را در زمره کنشهایی قرار داد که بر آنها تأثیراتی مترتب و گوینده در صدد ارائه گزارش[44] نیست. پس از جاری شدن صیغه عقد میان عروس و داماد، حقوق و تکالیف طرفینی وضع میشود و همچنین پس از انعقاد شرط، برد و باخت هر یک از طرفها متضمن سود و زیان است.
از این رو که در پارهگفتارهای انشائی بحث بر سر صدق یا کذب نیست، مخاطب به وقوع یا عدم وقوع کنش توجه میکند(Austin, 1962: 14). بر این اساس در عوضِ درستی یا نادرستی، پارهگفتارهای انشائی را میتوان بجا[45] یا نابجا[46] دانست. آن دسته از پارهگفتارهای انشائی که به اجرای عملی منتهی شوند، «بجا» خواهند بود و اگر شخص گوینده در مقامی نباشد که گفتهاش اجرا شود، پارهگفتار انشائی وی «نابجا» تلقی خواهد شد. بر این مبنا جملهای مانند «من شما را به پنج سال زندان محکوم میکنم»، بر حسب اینکه در یک دادگاه و از سوی قاضی آن دادگاه و مطابق قانون گفته شده باشد یا نه، میتواند پارهگفتار انشائی بجا یا نابجا به حساب آید(صفوی، 1390: 175). بنابر این باید شرایطی وجود داشته باشد که یک پارهگفتار انشائی را از کارایی برخودار سازد. آستین این شرایط را «شرایط کارایی»[47] مینامد. حاصل این امر آن است که در صورت وجود شرایط کارایی، کنشهای گفتاری با موفقیت همراه خواهد بود. این شرایط عبارتند از(Floyd, 2010: 12):
1- کنش گفتاری باید با روال[48] پذیرفته شده مرسوم که ناظر به خودِ پارهگفتار است همخوانی داشته باشد.
2- اشخاص و شرایط ویژه موجود در یک مورد مشخص باید برای القاء روال خاصی که بدان توسل جسته میشود، مناسب باشند.
3- این روال باید توسط همه مشارکین به صورت صحیح انجام شود.
4- این روال باید توسط همه مشارکین به صورت تام و تمام انجام شود.
5- شخصی که در یک کنش گفتاری شرکت میکند باید در پارهگفتارِ خود صادق باشد.
6- بیان کننده کنش گفتاری باید مطابق با اظهارات خود زندگی کند.(تطابق حرف و عمل)
نکته حائز اهمیت آن است که همه این شرایط کارایی، از وزن یکسانی برخوردار نیستند به گونهای که چهار شرط اول دارای اهمیت و ارزش بیشتری هستند.
آستین پس از تشریح پارهگفتارها و تبیین شرایط کارایی، به توضیح تولید کنشهای گفتاری میپردازد. به اعتقاد وی، تولید یک کنش گفتاری نیازمند گویندهای است که یک پارهگفتار انشائی تولید کند. او این عمل را «کنش بیانی»[49] مینامد. افزون بر این، کنش گفتاری مذکور تأثیری بر مخاطب میگذارد. آستین این تأثیر را «کنش غیربیانی»[50] نام مینهد. معمولاً اصطلاح «کنش گفتاری» در مورد همین تأثیر، یعنی کنش غیربیانی بکار میرود. علاوه بر ایندو گونه کنش، آستین به «کنش پسبیانی»[51] یا کنش ناشی از سخن اشاره میکند که دربرگیرنده واکنش مخاطب نسبت به کنش غیربیانی است. در کنش پسبیانی، توجه عمده بر تأثیرات متعاقب یا نتایجی است که با بر انگیختن احساسات، اعتقادات، تأملات یا اقدامات مخاطب هدف[52] همراه میباشد.
آستین کنشهای سهگانه مذکور را در قالب مثالهایی بیان میکند (1962: 101-2) اما مثال زیر که گویاتر از موارد مطرح شده توسط آستین است بدین قرار میباشد: (سرل، 1385: 33)
هنگامی که گوینده به مخاطب میگوید: «پنجره را ببند»، گوینده در بیان این جمله نخست، واژههای معناداری اظهار کرده؛ بنا به تعبیر آستین، گوینده کنش بیانی را انجام داده است. مضاف بر این، گوینده با اظهار این جمله، «امر» کرده است و لذا از منظر آستین، پارهگفتار او، حاوی «امر» بوده است و گوینده کنش غیربیانی را انجام داده است. حال اگر جمله یاد شده، مخاطب را وادار کند که پنجره را ببندد، گوینده کنش سومی را انجام داده ک
منبع فایل کامل این پایان نامه این سایت pipaf.ir است |
ه عبارت است از تأثیری که بر مخاطب گذاشته، که این تأثیر از سخن او ناشی شده است. این موضوع در ادبیات آستین کنش پسبیانی نام میگیرد.
با این اوصاف، نظریه کنش گفتاری آستین منبعث از پارهگفتارهای بجا یا نابجایی است که در صورت حصول شرایط کارایی، به کنش غیربیانی موفقیتآمیز ختم میشود.
1.1.2. ژاک دریدا
خاستگاه دیگر نظریه امنیتی کردن، اندیشههای ژاک دریدا، فیلسوف و نظریهپرداز پساساختارگرای فرانسوی میباشد. دریدا در دستنوشته خود با عنوان «توشیح رویداد بافت»[53]، نظرات آستین در خصوص پارهگفتارهای انشائی را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد. دریدا بر این باور است که هرچند نظریه کنشهای گفتاری آستین بدیع است، اما این نظریه به لحاظ ثابت و ایستا پنداشتن بافت، نظریهای ناقص محسوب میشود. از نظر دریدا هر پارهگفتار و هر بافتی مقید به چند معنایی است. به عبارت دیگر، تمامی بافتها تابع «چندمعنایی غیرقابل تقلیل»[54] هستند. بنابراین بافت نمیتواند ایستا باشد و همواره در جریان است. پویایی بافت سبب میشود دیگر نتوان موفقیت یک کنش گفتاری را همواره تضمین شده دانست. به سخن دیگر، موفقیت کنش گفتاری منوط به بافت و شرایط فرهنگی و اجتماعی است(Floyed, 2010: 14).
افزون بر این، در تقابل با آستین، از منظر دریدا تنها متن از اهمیت برخوردار است و تفسیر آن مهم نیست و این سبب میشود دریدا برای فهم متن به تحلیل گفتمان روی آورد(Floyed, 2010: 15). اتکای دریدا بر تحلیل گفتمان، چنانکه در بخشهای بعدی بدان اشاره خواهیم کرد، مبنای روششناسی در تحلیل فرایند امنیتی کردن قرار میگیرد و بواسطه آن، معنا و منظور کنشگران درگیر این فرایند فهم میشود.
1.1.3 کارل اشمیت
اندیشههای کارل اشمیت، فیلسوف و حقوقدان آلمانی را میتوان خاستگاه دیگر فلسفی نظریه امنیتی کردن دانست.[55] یکی از وجوهات مهم اندیشه اشمیت که از وزن زیادی در نظریه امنیتی کردن نیز برخودار است، مفهوم تهدیدات وجودی است. اشمیت بر آن است که کشورها برای مواجهه و مقابله با تهدیدات وجودی و حصول امنیت، دست به تفکیک سیاست عادی از سیاست غیرعادی میزنند. از اینرو، امنیت را نمیتوان تنها یک کنش گفتاری معمولی منبعث از ساخت یا دستاورد اجتماعی دانست، بلکه امنیت یک گونه ویژه از کنش است که لازمه آن انجام اقدامات فوقالعاده و فراتر از کارهای روزمره[56] و سیاست عادی است(Williams, 2003: 514).
«نظریه حاکمیت مبتنی تصمیمگیری»[57]، وجه دیگر اندیشه اشمیت است که مکتب کپنهاک در تدوین نظریه امنیتی کردن از آن بهره برده است. بر پایه این نظریه، حاکمیت تنها مستمسک کشورها برای انجام اقدامات فوری و ضروری است. لذا دولتمردان به بهانه در معرض تهدید بودن حاکمیت و به مدد اقتدار خود، قوانین و مقررات را نادیده میگیرند.(Williams, 2003: 516)
1.2. مبانی نظری
چنانکه اشاره شد، مبانی نظری امنیتی کردن مبتنی بر قرائت مکتب کپنهاگ، ریشه در آراء و نظرات الی ویور دارد. الی ویور در حال حاضر استاد دانشکده علوم سیاسی دانشگاه کپنهاگ دانمارک است که بحث امنیتی کردن را برای اولین بار در سخرانی خود در سال 1989 مطرح کرد.
نقطه آغاز بحث ویور برشمردن مسائل عمومی موجود در جامعه است که به زعم وی بر روی یک طیف قرار میگیرند که یک سر آن را امور غیرسیاسی و سر دیگر، امور امنیتی تشکیل میدهند. امور سیاسی نیز در میانه طیف قرار میگیرند. جای دادن یک موضوع در روی این طیف از نظر ویور بسته به شرایط زمانی و مکانی است و نمیتوان از قطعی و ثابت بودن جایگاه و اهمیت یک موضوع در جوامع مختلف سخن گفت. (بوزان و دیگران، 1386: 49)