ادبیات مرتبط با موضوع این پژوهش را میتوان به سه دسته کلی تقسیمبندی کرد. دسته اول به آثار نظری در باب امنیتی کردن و مفاهیم مرتبط با آن اختصاص دارد. در این آثار، امنیتی کردن به عنوان یک نظریه یا چهارچوب مفهومی مورد بررسی قرار گرفته است. دسته دوم در بر گیرنده آثاری است که به کاربست نظریه امنیتی کردن، در سطوح ملی، منطقهای یا بینالمللی میپردازند. دسته سوم ادبیات مرتبط با موضوع نیز به سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در بازه زمانی پژوهش اختصاص دارد. در ادامه به معرفی آثار هر یک از دستهها میپردازیم.
8-1- نظریه امنیتی کردن
امنیت: چهارچوبی جدید برای تحلیل
این کتاب در صدد است تا چهارچوب جدیدی را از طریق توسعه دستور کار امنیت فراهم نماید. بدین منظور با نگاهی سازهانگارانه به برساخته شدن امنیت میپردازد. تأکید نویسندگان کتاب بر بخشی نگریستن به امنیت، موجد امنیت نظامی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و زیستمحیطی میگردد. فصل دوم کتاب که در بر دارنده دستگاه مفهومی است، به خاستگاه و ارکان و واحدهای نظریه امنیتی کردن اختصاص دارد. امنیتی کردن، چنان که اشاره شد، مبتنی بر کنش گفتاری مولد تهدید وجودی است که مستلزم اقدامات فوری و ضروری است. فصول سوم تا هفتم این کتاب نیز به صورت تفصیلی به واحدهای تحلیل امنیت اعم از مرجع امنیت، بازیگر امنیتی کننده و بازیگران صاحب نقش اختصاص دارد(بوزان و دیگران، 1386).
از جمله مزایای این کتاب خارج کردن امنیت از دایره تنگ نظامی و توسعه مفهومی آن میباشد به گونهای که مرجع امنیت به سایر بخشها مربوط میگردد. با وجود بدیع بودن اثر نویسندگان در حوزه مطالعات امنیتی، در کتاب حاضر کاستیهایی به چشم میخورد. از جمله اینکه اساساً نظریه امنیتی کردن با کیفیتی که ویور در این کتاب ذکر میکند، بیشتر قابلیت تطبیق بر حکومتهای دموکرات، که دموکراسی و تبعیت از فرایندهای دموکراتیک، ارزش غالب در جامعه است. بر این اساس، نظریه امنیتی کردن جهت تطبیق بر جوامع غیر دموکرات نیازمند بازسازی است(Vuori, 2008: 68-69).
سه چهره امنیتی کردن: کارگزاری سیاسی، شنونده و متن[6]
تیری بالزاک که دانشآموخته دانشگاه کمبریج میباشد، رساله دکتری خود را با عنوان «سازهانگاری، عملگرایی و مطالعات امنیتی» در سال 2003 دفاع کرد و متعاقب آن اولین مقاله با موضوع امنیتی کردن را در مجله اروپایی روابط بینالملل به چاپ رساند. در این مقاله بالزاک مدعی است که نگاه کنش کلامی به امنیت، زمینه مناسب و کافی برای بررسی اقدامات امنیتی در شرایط واقعی بدست نمیدهد لذا ضروری است این نگاه متکاملتر شود.
او با ارائه 3 مفروضه اصلی متشکل از مخاطب محور بودن، متنمند بودن و قدرت محور بودن امنیتی کردن، منظور مکتب کپنهاگ از امنیتی کردن را به چالش میکشد. از نظر بالزاک رویکرد کنش گفتاری به امنیتی کردن بسیار خشک و رسمی[7] است و در عالم واقع آموزههای آستین به وقوع نمیپیوندد. بالزاک از طریق وارد کردن مخاطب و بررسی موفقیت و عدم موفقیت کنش گفتاری تلاش میکند، به تعبیر خود، پلی میان قرائت مکتب کپنهاگ و قرائت عملگرا از امنیت بزند(Balzacq, 2005).
لازم به توضیح است که مقاله حاضر را میتوان نقطه آغاز بسط و توسعه نظری امنیتی کردن دانست.
سازهانگاری و مطالعات امنیتی کردن[8]
انتشارات راتلج انگلستان در سال 2011 به رسم معهود خود، اقدام به انتشار «کتاب راهنمای مطالعات امنیتی» نمود که در آن مطالب متنوعی از نویسندگان مختلفی از جمله تیری بالزاک به چشم میخورد. بالزاک در مقاله خود با عنوان «سازهانگاری و مطالعات امنیتی کردن» در صدد است تا از طریق تبیین رابطه میان سازهانگاری و امنیتی کردن، نشان دهد چگونه سطوح هستیشناختی و معرفتشناختی با هم ترکیب میشوند و منجر به اتخاذ گونهای خاص از روششناسی در باب امنیتی کردن میگردد. این مقاله بالزاک را میتوان در ادامه و تکمیل نوشتار سال 2005 وی دانست که در جستجوی نسخه عملگرای نظریه امنیتی کردن میباشد. در این راستا بالزاک ضمن ارائه دو مدل «فلسفی» و «جامعهشناختی» از امنیتی کردن، مدعی میشود مدل فلسفی امنیتی کردن که ریشه در نظریه کنش گفتاری آستین و مکتب دانمارکی کپنهاگ دارد، مدلی ناقص است و در عوض مدل جامعهشناختی که منبعث از تفکرات بلژیکی، فرانسوی و انگلیسی است، به مدد ترکیب روش تحلیل گفتمان و فرایندیابی[9]، مدلی عملگرا و قابل استفاده برای دانشجویان میباشد(Balzacq, 2009).
از مزایای این مقاله تلاش نویسنده جهت ارائه مدل عملگرا از امنیتی کردن است و کاستی آن مربوط به عدم کاربست این نظریه در عالم واقع میباشد.
امنیتی کردن کلان و مجموعههای امنیتی: سنجه بازنگر در نظریه امنیتی کردن[10]
در این مقاله که توسط بوزان و ویور به طور مشترک در سال 2009 تألیف شده، نویسندگان ضمن اشاره به این که سطح تحلیل در نظریه امنیتی کردن میانی بوده، در صددند شکاف میان سطوح میانی و سیستمی مطالعات امنیتی را از بین ببرند. بوزان و ویور با استفاده از مفهوم مجموعههای امنیتی و افزودن انگاره امنیتی کردن کلان، سطح میانی را توسعه میدهند. بر این اساس، آن دو در ابتدا به تشریح امنیتی کردن در سطح میانی میپردازند و خاطر نشان میسازند که دستورالعمل موجود در سطح میانی بر بازیگران فردی امنیتی کنند
منبع فایل کامل این پایان نامه این سایت pipaf.ir است |
ه و مراجع آن و اینکه چگونه اقدامات امنیتی کننده یکدیگر را تقویت میکنند، تمرکز مینماید. از نظر بوزان و ویور این نگاه به امنیتی کردن، نگاهی خود محور[11] است و همچون رویکرد واقعگرایان، نظام بینالملل را اتمیزه میبیند. در این فضا، تنها اتحاد و ائتلاف است که امنیتی کردن دولتها را به هم مرتبط میکند و اتحاد و ائتلاف نیز امری موقتی است. با ملاحظه این نقیصه، بوزان و ویور به مدد نظریه مجموعه امنیتی منطقهای، امنیتی کردن را به سطح منطقهای ارتقا میدهند و با واقعیت همخوانتر مینمایند. بر این اساس است که مجموعه امنیتی منطقهای، هسته یک مجموعه گستردهتر و وسیعتر قرار میگیرد.
امنیتی کردن کلان مبتنی بر همان قواعد امنیتی کردن یعنی شناسایی یک تهدید وجودی برای یک مرجع ارزشمند امنیت و تلاش برای انجام اقدامات غیر عادی، تعریف میشود. اما بنا به اظهار بوزان و ویور امنیتی کردن کلان در مقایسه با امنیتی کردن، از ساختار پیچیدهتری برخوردار است. چرا که از دو سطح بالاتر و پایینتر امنیتی کردن بهره میبرد.
در ادامه مقاله، امنیتی کردن کلان از سه بُعد با سطوح دیگر امنیتی کردن مقایسه میشود که عبارتند از:
محور x: میزان جامعیت
محور y: سطوح اعم از سطح فردی تا سطح جهانی
محور z: میزان موفقیت بر حسب میزان اقناع شنونده
در نهایت هر یک از محورها تشریح و مصادیق آنها نیز ذکر میگردد.
بنا به باور بوزان و ویور نکته حائز اهمیت در خصوص مفهوم امنیتی کردن کلان این است که این مفهوم میتواند همچون ابزاری در دست قدرتهای بزرگ برای ایجاد نظم و امنیت و از بین بردن تهدیدهای جدید جهانی قرار گیرد؛ مسئلهای که ایالات متحده آمریکا بدان بیتوجه است(Buzan & Wæver, 2009).
8-2- کاربست امنیتی کردن
منطق پیامرسانی و گونههای امنیتی کردن: کاربست نظریه امنیتی کردن برای مطالعه نظمهای سیاسی غیر دموکرات[12]
در این مقاله «یوها اِی. ووری» سعی دارد نظریه امنیتی کردن را به گونهای ارتقاء دهد تا در مورد جوامع غیر دموکرات (مطالعه موردی: چین) نیز کاربرد داشته باشد. او بر این باور است که این نظریه تنها به جوامع اروپایی متعلق است. وی ضمن اشاره به اصطلاح سیاست خاص که توسط ویور در کتاب «امنیت: چهارچوبی جدید برای تحلیل» به کار میرود، به یک طبقهبندی 3 مؤلفهای میپردازد: 1) مسائل غیرسیاسی که خارج از صلاحیت دولت است. 2) مسائل سیاسی که در دستور کار سیاست عادی[13] است و 3) مسائل امنیتی که در دستور کار سیاست خاص قرار میگیرد. «ووری» این استدلال ویور در مورد سیاست خاص که «دولتها بخاطر ضرورت بقا، تصمیمات غیردموکراتیک اتخاذ میکنند» را ناقص میداند. چرا که از نظر او تنها دولتهای دموکرات هستند که دموکراسی را به عنوان «هنجار» سیاست پذیرفتهاند؛ از این جهت است که امنیتی کردن، معادل انجام اقداماتی خارج از فرایند دموکراتیک توسط حکومت میباشد. پس در جوامع غیردموکرات باید بجای فرایند دموکراتیک به «قواعد» توجه کنیم؛ قواعدی که در بستر تجربه اجتماعی و تاریخی شکل میگیرد. با اتکا به این تمایز، «ووری» تلاش میکند 5 گونه[14] امنیتی شدن را نام ببرد(Vuori, 2008).
نقطه قوت این مقاله تلاش نویسنده در جهت کاربست نظریه امنیتی کردن در کشور چین است که به زعم او یک کشور غیر دموکرات محسوب میشود و همین امر سبب توسعه مفهومی «امنیتی کردن» شده است. «ووری» بر این باور است که «امنیتی کردنِ» مورد نظر ویور تنها یکی از گونههای امنیتی کردن، یعنی امنیتی کردن به منظور مشروعیت بخشی به اقدامات آینده، را دربر میگیرد، لذا ضروری است این مفهوم توسعه یابد.
مناطق و قدرتها[15]
مناطق و قدرتها کتاب مشترک بوزان و ویور در سال 2003 است. این کتاب نیز با اتکا به رویکرد خاص مکتب کپنهاگ و در ادامه کتب «مردم، دولت و هراس» و «امنیت: چهارچوبی جدید برای تحلیل» نگاشته شده است. نویسندگان با مفروض دانستن آموزههای مکتب کپنهاگ و با ملاحظه شرایط و عواقب پایان جنگ سرد در دهه 1990، نظریه خود را در بُعد منطقهای، فراتر از قاره اروپا، به اقصی نقاط جهان بسط میدهند.
چهارچوب مفهومی مورد نظر بوزان و ویور مجموعه امنیتی منطقهای (RSC) میباشد که در شش منطقه از جهان اعم از آسیا (شامل آسیای جنوب شرق و آسیای شمال شرق)، خاورمیانه، اروپا، آفریقا، آمریکای شمالی و آمریکای جنوبی به توصیف ویژگیهای آن پرداخته میشود. در این راستا مقوله امنیتی کردن نیز در هر یک از مجموعههای مذکور مورد بررسی و ارزیابی قرار میگیرد(بوزان و ویور، 1388).
از جمله مزایای کتاب حاضر، توسعه مفروضات مکتب کپنهاگ در سطح منطقهای و تبیین و تحلیل رفتارهای دولتهای موجود در مجموعه امنیتی منطقهای است.
امنیتی کردن و غیر امنیتی کردن[16]
دانشگاه کلمبیا در سال 1995 به همت رونی لیپشاتز[17]، به انتشار کتاب «در باب امنیت»[18] مبادرت ورزید که حاوی مقالاتی در خصوص امنیت است. «امنیتی کردن و غیر امنیتی کردن»، عنوان مقاله الی ویور است که در این مجموعه به چشم میخورد. در این مقاله، ویور با اتکا به مؤلفههای امنیت بدیل[19] در مکتب کپنهاگ، به مفهوم امنیتی شدن مبتنی بر کنش گفتاری رهنمون میشود. او با مطرح کردن این پرسش که «چه چیزی، موضوعی را تبدیل به یک مسئله امنیتی میکند» اعلام میدارد که نخبگان جامعه آغاز
کننده فرایند امنیتی کردن هستند. ویور با بیان این مقدمه به کاربست مفهوم «امنیت» در اروپا و «امنیت اروپایی» در دو دوره 1990-1960 و پس از جنگ سرد میپردازد. وی مهمترین مسئله امنیتی دوره اول را تنشزدایی میداند و معتقد است تنش زدایی باعث غیر امنیتی کردن و محدودیت استفاده از کنش گفتاری امنیت شد. بر این اساس مشخص میگردد که غیر امنیتی کردن، فرایند تبدیل شدن تهدید به چالش و امنیت به سیاست است که در آن نخبگان سیاسی نقش اصلی را ایفا میکنند.
امنیت پس از جنگ نیز در پرتو مفهوم بالکانی کردن[20] توصیف میگردد. ویور با اشاره به دیدگاه دردریان در خصوص بالکانی کردن، اذعان میدارد که بالکانی کردن ابزاری برای مشروعیت بخشی به نظم مورد نظر پس از جنگ سرد بود؛ نظمی که در پرتو القاء یک تهدید خارجی مشروعیت مییابد. بر این اساس مأموریت جدید ناتو تعریف میشود: اتحاد در مقابل عدم قطعیت، پیشبینی ناپذیری و بیثباتی.
با استناد به موارد فوق، ویور نتیجه میگیرد که در اروپا، کنش گفتاری امنیت همواره به عنوان ابزار استفاده شده است(Waever, 1995).
نقطه قوت این مقاله به کاربست نظریه امنیتی شدن در سطح منطقهای باز میگردد اما از آن جهت که ارکان نظریه امنیتی شدن به تفصیل در این سطح مورد بررسی قرار نگرفته است، اثر دچار کاستی میباشد.
کنشگر، مخاطبان و اقدامات فوری: امنیتی کردن و تصمیم انگلستان برای حمله به عراق[21]
این مقاله که به قلم «پاول رو»[22] در سال 2008 نگاشته شده است به اهمیت نقش مکمل کنشگران و مخاطبان در توفیق امنیتی کردن اشاره دارد. نویسنده با استفاده از مقاله بالزاک (2005) به تحلیل تصمیم انگلستان برای پیوستن به آمریکا جهت حمله به عراق در سال 2003 میپردازد و مدعی میشود اگرچه نقش جامعه در امنیتی کردن یک مسئله واجد اهمیت است، برای غیرعادی جلوه دادن یک موضوع نقش کنشگران رسمی، مهمتر و حیاتیتر به نظر میرسد. بر این مبنا، فرایند امنیتی کردن به دو مرحله اختصاص مییابد که عبارتند از مرحله شناسایی[23] و مرحله بسیج[24].
«رو» بر این باور است که در خلال ماههای مارس تا سپتامبر سال 2002، دولت بلر تلاش نمود تا دو مخاطب مردم، کابینه و حزب کارگر را نسبت به تهدید عراق و ضرورت اقدام نظامی علیه صدام متقاعد سازد. در این دوره بلر موفق شد تا مرحله شناساندن تهدید را طی کند. از ماه اکتبر 2002 تا مارس 2003 در کنار شناسایی مجدد، بسیج نیز صورت گرفت. انگلستان در این دوره در جستجوی حامیان بینالمللی از جمله ترغیب فرانسه برای همراهی در حمله به عراق بود(Roe, 2008).
نکته قابل تأمل در خصوص مقاله حاضر این است که علیرغم تلاش نویسنده برای کاربست نظریه امنیتی کردن در تصمیم انگلستان جهت همراهی با آمریکا در حمله به عراق، از بکارگیری مفروضهها و روش خاص این نظریه که مبتنی بر تحلیل گفتمان میباشد، فروگذاری شده است.
8-3- سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران (از 1380 تاکنون)
ایران و ظهور نومحافظهکارانش: سیاست انقلاب خاموش تهران[25]
این کتاب توسط انوشیروان احتشامی و محجوب زویری در 6 فصل تدوین شده است که تاریخ روابط و سیاست خارجی ایران را در دوران ریاست جمهوری سید محمد خاتمی و محمود احمدینژاد بررسی مینماید. علیرغم تمرکز عمده بر دوران ریاست جمهوری احمدینژاد، نویسندگان یک فصل از کتاب را به سیاست و حکومت در ایران دوران خاتمی و نیز رفتارهای خارجی ایران اختصاص دادهاند.